از سویی در شبکه نمایش خانگی هم نمونه هایی از این دست برنامه ها تهیه و ارائه میشود که بیشتر رنگ و بوی سلبریتیها را دارد، اما آنها هم در این مدت دیده شدهاند. به همین دلیل گفتوگویی با حجتالاسلام امیر منیری، کارگردان مستندمسابقه بومگرد داشتیم تا درباره چالشها و ظرفیتهای این برنامهها صحبت کنیم. این گفتوگو را میخوانید.
معمولاً رئالیتی شوها یک نمونه یا مدل خارجی دارند، آیا مستند مسابقه «بومگرد» هم اینگونه است؟
ما مستندی به نام «نافرمان» در اومافیلم ساخته بودیم که به طور ناخواسته شبیه به یک رئالیتیشو خارجی شده بود. وقتی کارمان از تلویزیون پخش شد و دوستان مختلف آن را دیدند، پیشنهاد دادند که ما همان تک قسمت را به سبک «جو فراست» بسازیم، اما چون برنامه غیر رقابتی جذابیت کمتری دارد، امکان چنین کاری فراهم نبود. در نهایت ما به یک نوع رئالیتی شو رسیدیم که در آن مسابقه هم وجود داشته باشد. ایده اولیه بومگرد از اینجا شکل گرفت و تورج کلانتری، دوست و کارگردان مشترک «بومگرد»، پیشنهاد دادکه این مستند مسابقه را در حوزه گردشگری بسازیم. آنطور که ما گشتیم متوجه شدیم در دنیا مستندمسابقهای مثل «بومگرد » در حوزه گردشگری وجود ندارد. بنابراین ما سعی کردیم با بومگرد تجربه جدیدی داشته باشیم، خلأیی را پر کنیم و یک جریان سوم باشیم. دوست داشتیم رئالیتی شو درست کنیم که کپی نباشد و از فرمت تا محتوا بومیسازی شده باشد.
بسیاری ایراد میگیرند که کپی کردن از برنامههای خارجی خوب نیست. نظر شما درباره کپی چیست؟
به نظرم کپی کردن محاسن و معایب خودش را دارد. مثلاً برنامه گات تلنت آمریکا سالهاست که در حال تجربه است و به مرور اشکالهایش را رفع کرده و به نسخه کاملتری رسیده است. یکی از دوستان ما که بررسی کرده بود، میگفت گات تلنت آمریکایی پس از ۱۰ سال به ضرورت کلید طلایی رسید و آن را در برنامه استفاده کرد. بنابراین وقتی ما از روی یک نمونه خارجی و تجربهشده کپی میکنیم، میتوانیم از تجربیات آنها استفاده کنیم که خیلی با ارزش است. اما عیبش این است که نمونه داخلی ما از همین برنامه هنوز آنچنان که باید بومی نشده است. شاید این برنامه در بطن خودش معایب و تأثیراتی داشته باشد که ما هنوز خودمان را برای آنها آماده نکردهایم. کشورهایی که گاتتلنت را ساختهاند، سریالی به نام «آینه سیاه» هم ساختهاند که در چند قسمت به تأثیرات مخرب و اجتماعی این تلنتها پرداخته است و به نوعی نقد این مسابقه است، اما به لحاظ نظری و جامعهشناسی این مسائل را بررسی و خودمان را برای تأثیرات آن آماده نکردهایم. پس نمیدانیم چه معایبی برای جامعه ما خواهد داشت. شاید ۱۰ سال بگذرد تا بفهمیم عصر جدید چه معایبی دارد، اما درکل به اعتقاد من محاسن برنامهای مثل عصر جدید از معایب آن بسیار بیشتر است. به خصوص امروز که در بمباران برنامههای سرگرمی داخلی و خارجی هستیم .
در روزهای اخیر انتشار یک آهنگ مبتذل حاشیهساز شده و بحثهایی را درباره توجه به مسئله سرگرمی به راه انداخته است. رئالیتیشوها تا چه اندازه میتوانند به ایجاد سرگرمی کمک کنند و آیا ما نیازمند انعطاف بیشتری در ساخت و پخش این برنامهها نیستیم؟
جواب این سؤالتان را طلبگی پاسخ میدهم. استادی داشتیم که هم حوزه و هم دانشگاه را دیده بود و میگفت وقتی شارع برای احکام پنج حکم میگذارد و اعمال را در دستهبندی حلال، حرام، مستحب، مکروه و مباح قرار میدهد، حکمتی در کارش بوده است. اما ما آمدهایم و تمام مباحها را احتیاط دادهایم. یعنی جایی که اتفاقاً مباح بوده است، مردم را به سمت احتیاط و عمل مستحبی سوق دادهایم. درصورتی که مباح یعنی باید فرد را در فلان موضوع راحت گذاشت و به او آزادی عمل داد. به نظر من آنچه که در مستندمسابقهها و برنامههای سرگرمی داخلی انجام میگیرد، کاملاً شرعی و درست است و نباید آنها را با محدودیت مواجه کرد. ولی باید گفت آن مدیریتی مشکل دارد و حرام است که جلو مباح مردم را گرفته است. چرا میخواهیم همه را به زور شبیه هم کنیم؟
بازخورد شما از مخاطب در فصل اول بومگرد چطور بود؟
امتیازی که ما از مخاطبان گرفتیم، ۹۴ از امتیاز ۱۰۰ بود. یک بازخورد تخصصی هم داشتیم که خوب بود.
وقتی ساخت بومگرد تمام شد، کار را برای محمد درویش، فعال محیط زیستی کشورمان پخش کردیم. نخستین چیزی که او گفت این بود که شما با این برنامه دارید حرفهایی که ما میخواهیم در زمینه محیط زیست به مردم بزنیم را در یک گستره وسیع به گوش آنها میرسانید و این یکی از مهمترین ویژگیهای رئالیتی شوها است. تا پیش از بومگرد فکر میکردم سازمان اوج قرار است همیشه کارهای به ظاهر سیاسی و مذهبی بسازد، اما بومگرد فتح باب خوبی برای ورود به موضوعات دیگر بود. به نظر من فضای اوج با بومگرد عوض شده است و حالا خود آنها هم خواهان ساخت فصلهای بعدی بومگرد هستند.
مستندمسابقهها ظرفیت زیادی دارند. مثلاً ما میتوانیم مختص شبکههای مختلف مثل سلامت و ورزش و... رئالیتی شوهای متنوع داشته باشیم. نگاه صدا و سیما به این برنامهها چگونه است و آیا حمایت لازم را دارد؟
اگر فضا را باز کنند تا گروه های جدید و خوشفکر به سازمان و برنامهسازی راه پیدا کنند، اتفاقات خوبی میافتد. خود ما به عنوان تیم برنامهساز بومگرد به سختی به این عرصه راه پیدا کردیم. متأسفانه کسانی که قبلا بودهاند همیشه هستند و اجازه نمیدهند افراد جدیدی اضافه شوند. در حالی که ظرفیت زیادی برای تولید برنامه های متنوع وجود دارد. در خارج از کشور رئالیتی شوها آنقدر موضوعات گستردهای دارند که حد و اندازه ندارد. مثلاً یکی از برنامههای معروفشان درباره مهارتآموزی، چندین سال است در کشورهای مختلف ساخته میشود و از آن استقبال میشود. این موضوعی است که اتفاقاً نیاز کشور ما هم هست. یعنی مقابله با مدرکگرایی و لزوم توجه به مهارتآموزی از کارهای مهم امروز است که با برنامههای رئالیتیشو میتوان به راحتی این نکات را به مردم و خانوادهها آموزش داد. برنامه «عصر جدید» فرمتی است که تنها یکسری از هنرها و مهارتها میتوانند در آن شرکت کنند، ولی ما نیاز به برنامهای داریم که در کنار جذابیت به مهارتهای غیر هنری و فنی مثل تأسیسات و الکترونیک و ... هم توجه کند.
درحال حاضر VODها نیز به بازار ساخت مستندمسابقهها وارد شدهاند. چه تحلیلی از این وضعیت دارید؟
همه رئالیتیشوهایی که در این پلتفرمها درحال ساخت است با حضور سلبریتیها ساخته میشوند و مردم عادی در آنها حضوری ندارند. مثلاً تمام رئالیتیشوهای آقای ابوطالب سلبریتیمحور است. البته آقای ابوطالب آغازگر مستند مسابقهها در رسانه های ایران است. نخستین مستندمسابقهای که در ایران ساخته شد مستندمسابقه «سرزمین دانایی» بود و باید گفت آقای ابوطالب زحمت زیادی برای جاانداختن این سبک از برنامهسازی کشیده است. دلیل اینکه همه کارهای ایشان با حضور سلبریتیها است شاید این باشد که ارگانهای دولتی به او بودجه مناسبی نمیدهند تا یک کار مردممحور برای تلویزیون بسازد. برای همین مجبور است برنامهای سلبریتیمحور بسازد تا برای vodها مخاطب بیشتر جذب کند. این کار برای vodها عادی است، ولی صدا و سیما باید مردم عادی را هم نشان بدهد. برنامه «خانه ما» نشان داد که مردم عادی هم میتوانند در برنامههای تلویزیونی شرکت کنند و خودشان را در قاب تلویزیون ببینند. به قول آن طنزپرداز، ما معمولیها هم در تلویزیون جا داریم. بنابراین تلویزیون باید از این نوع کارها حمایت کند. خود ما اگر در ادامه مسیر حمایت نشویم، شاید بین سلبریتیها پرت شویم و کارهای سلبریتیمحور بسازیم. وقتی ما خودمان را میکشیم ولی سرِ قرارداد و ساعات پخش و نحوه تبلیغات و ... ما را اذیت میکنند، سُر خوردن به سمت کارهای غیرمردمی محتمل است.
نظر شما